مدل فرایندی خلق کسبوکار کارآفرینانه: کارآفرینان چگونه فرصتها را شناسایی میکنند
فرایند شکلگیری یک کسبوکار جدید و مخاطرهآمیز، یا همان entrepreneurial venture، فرآیندی پیچیده، تکرارشونده و مبتنی بر بازخورد است. در قلب این فرایند، شناسایی فرصت (opportunity recognition) قرار دارد؛ گامی سرنوشتساز که در آن بذر ایدهی کسبوکار کاشته و مسیر شکلگیری آن آغاز میشود. مدل فرایندی خلق کسبوکار کارآفرینانه، ارائهشده توسط Mahesh P. Bhave و مبتنی بر مصاحبه با کارآفرینان در صنایع گوناگون ایالت نیویورک، بینشی عمیق نسبت به این مرحله آغازین ارائه میدهد. شکل ۱ این مقاله با عنوان Opportunity Recognition Sequences in Entrepreneurial Venture Creation، نقشهای دقیق برای درک دو مسیر متمایز که کارآفرینان معمولاً در شناسایی و پیگیری فرصتهای کسبوکار طی میکنند، ترسیم میکند.
این مدل برای استودیوهای برندینگ و کارآفرینان بالقوه ارزشمند است، زیرا منشأهای گوناگون شکلگیری مفهوم کسبوکار (Business Concept) و پیامدهای استراتژیک هر یک را روشن میکند.
مروری کلی بر دو مسیر شناسایی فرصت
شکل ۱ مقاله، دو مسیر اصلی شناسایی فرصتهای کارآفرینانه را نشان میدهد: شناسایی فرصت برانگیختهشده از بیرون (Externally Stimulated Opportunity Recognition) و شناسایی فرصت برانگیختهشده از درون (Internally Stimulated Opportunity Recognition). هر دو مسیر در نهایت به مرحله «تعهد به خلق فیزیکی» (Commitment to Physical Creation) منتهی میشوند، اما در نقطه آغاز و توالی مراحل پیشین تفاوتهای جدی دارند.
مسیر الف: شناسایی فرصت برانگیختهشده از بیرون (Externally Stimulated Opportunity Recognition)
در این مسیر، تصمیم برای آغاز کسبوکار پیش از شناسایی یک فرصت مشخص اتخاذ میشود. کارآفرینانی که این مسیر را طی میکنند معمولاً به دلیل شرایط شخصی یا محیطی، نه الزاماً یک ایده مشخص، به آغاز کسبوکار ترغیب میشوند. این شرایط میتواند شامل رسیدن به سن خاص، رکود شغلی، انتقال محل کار یا صرفاً میل عمیق به ترک کارمندی باشد.
مراحل این مسیر:
• تصمیم برای آغاز (Decision to Start): انتخاب آگاهانه برای تأسیس کسبوکار.
• شناسایی فرصتها (Opportunities Recognized): جستوجوی فعال و شناسایی مجموعهای از فرصتهای بالقوه، همراه با چالش پرهیز از پراکندگی در میان گزینههای متنوع.
• پالایش فرصت (Opportunity Filtration): همراستا کردن دانش، تجربه، مهارتها و دیگر منابع کارآفرین با نیازهای بازار و حذف گزینههای نامناسب.
• انتخاب فرصت (Chosen Opportunity): گزینش فرصتی که بیشترین تناسب را با فرد دارد و آماده توسعه است.
• توسعه و پالایش (Opportunity Refinement): پردازش و شفافسازی فرصت منتخب تا تبدیل به مفهوم کسبوکار قانعکننده، همراه با تأکید بر مزیتها و تمایز رقابتی.
بیش از نیمی از کسبوکارهای بررسیشده (۵۹٪) در این مقاله، از طریق جستوجوی فرصتگرایانه (opportunistic search) آغاز شدهاند.
مسیر ب: شناسایی فرصت برانگیختهشده از درون (Internally Stimulated Opportunity Recognition)
این مسیر زمانی آغاز میشود که شناسایی یک فرصت پیش از تصمیم به تأسیس کسبوکار رخ دهد. محرک اصلی، مواجهه با نیاز یا مشکلاتی است که راهحل مؤثری برای آنها در بازار وجود ندارد.
مراحل این مسیر:
• شناسایی نیاز (Need Recognized): کارآفرین با یک مشکل یا نیاز مشخص روبهرو میشود.
• برآوردن نیاز (Need Fulfilled): جستوجوی راهحلی برای نیاز، غالباً برای خود یا افراد نزدیک، بدون آگاهی از پتانسیل تجاری آن. مجموع این مرحله و مرحلهی قبل، meta-opportunity stage نام دارد.
• شناسایی فرصت کسبوکار (Business Opportunity Recognized): پس از اثبات کارآمدی راهحل، امکانسنجی و جذابیت تجاری ایده آشکار میشود و تصمیم به راهاندازی کسبوکار گرفته میشود.
• توسعه و پالایش (Opportunity Refinement): مشابه مسیر بیرونی، ایده شناساییشده به مفهوم کسبوکار سازمانیافته و شفاف ارتقا مییابد.
۴۱٪ از کسبوکارهای بررسیشده در مقاله از این مسیر و از طریق جستوجوی مسئلهمحور (problemistic search) پدید آمدهاند. نمونهها شامل فردی است که به دلیل نبود تعمیرکار مورد اعتماد ویولن، خود به تعمیر آن روی آورد و این مهارت را تبدیل به کسبوکار کرد، یا پژوهشگری که برای یک نیاز پزشکی خاص دستگاهی طراحی کرد و سپس آن را تجاریسازی نمود.
پل به واقعیت: تعهد به خلق فیزیکی (Commitment to Physical Creation)
در نهایت هر دو مسیر در این نقطه همگرا میشوند. در این مرحله کارآفرین تصمیم میگیرد منابع خارجی را برای تبدیل مفهوم کسبوکارپالایششده به یک محصول یا خدمت واقعی و قابل عرضه به بازار استفاده کند. تا این مرحله، تلاشها عمدتاً ناملموس و متکی بر منابع شخصی مانند زمان بوده است.
اهمیت این مدل برای برندینگ
درک تفاوتهای میان این دو مسیر آغازین برای استودیوهای برندینگ چند مزیت کلیدی دارد:
• تقویت روایت برند (Brand Storytelling): منشأ شکلگیری کسبوکار، چه از جستوجوی آگاهانه بازار و چه از انگیزه شخصی برای حل یک نیاز، یکی از عناصر اصلی روایت اصیل برند است.
• تعریف مفهوم کسبوکار (Business Concept Definition): در مرحلهی توسعه و پالایش ایده (Opportunity Refinement) جایگاه رقابتی کسبوکار شکل میگیرد و استودیو برندینگ میتواند با توجه به سطح نوآوری، به شفافسازی آن کمک کند.
• موضعگیری و پیام استراتژیک (Strategic Positioning & Messaging): مفاهیم با نوآوری بالا اغلب نیازمند کار تبلیغی بر پایهی آموزش بازار هستند، در حالی که مفاهیم با نوآوری پایین، بیشتر بر تمایز در بازارهای اشباعشده تکیه دارند.
• شناسایی محتوای کارآفرینانه (Entrepreneurial Content): مقدار نوآوری در متغیرهای کانونی مانند کانسپت کسبوکار، تکنولوژی محصول، و دیگر وجوه تمایز محصول، ماهیت کارآفرینی و پیچیدگیهای برندینگ آن را تعیین میکند.
مدل فرایندی Bhave چارچوبی مستند و دقیق برای درک آغازهای ظریف و پرچالش کسبوکارهای کارآفرینانه فراهم میآورد. با شناخت توالیهای گوناگون شناسایی فرصت، استودیو ایگلو میتواند با کارآفرینان همکاری استراتژیک شکل دهد تا هویت و راهبردهایی بسازد که هم ریشهدار در تاریخچه شکلگیری کسبوکار و هم قانعکننده برای بازار هدف باشند. این شناخت پایهای، مسیر حرکت از ایده تا بازار را شفافتر و هدفمندتر میسازد.
شناسنامه مقاله منبع
• عنوان: A Process Model of Entrepreneurial Venture Creation
• نویسنده: Mahesh P. Bhave
• ژورنال: Journal of Business Venturing
• سال انتشار: ۱۹۹۴
• جلد و شماره: جلد ۹، شماره ۳
• صفحهها: ۲۲۳–۲۴۲
• ناشر: Elsevier Science Inc
• ISSN: 0883-9026
• DOI: 10.1016/0883-9026(94)90031-0